دوستت دارم (کامران و هومن).سهراب سپهری

دوستان عزیزم سلام

 

 

 

 

از نظراتتون در آپ قبلی ممنونم قرار بود در این آپ همون جور که کامران در شعر

 

دوستت دارم خیلی زیاد میگه: سهراب سپهری شاملو حافظ و

سعدی میخونم

 

زندگیامه این مشاهیر را قرار بدم این آپ زندگینامه سهراب سپهری است.

 

از این به بعد تاریخ آپ بعدی را  در آپ ها مشخص میکنم چون وقت کافی ندارم که به همه

 

فن های کامران وهومن خبر بدم

 

آپ بعدی زندگینامه شاملو در تاریخ.سه شنبه ۲۵ تیرماه

 

است . خوشحال میشم نظرتونو راجع به مطالب بدین

 

حتما زندگی نامه سهراب

 

سپهری و بخونین خیلی قشنگه

 

 

 

 

 

زندگی نامه سهراب سپهری

 

 

سهراب سپهری شاعر و نقاش معاصر ایران در 15 مهر ماه 1307 در

 

کاشان پا به عرصه حیات گذشت و در 13 اردیبهشت 1359 در تهران

 

درگذشت.

 

وی پس از طی تحصیلات شش ساله ابتدایی در دبستان خیام کاشان

 

(۱۳۱۹) و متوسطه در دبیرستان پهلوی کاشان (خرداد ۱۳۲۲) و به پایان

 

رساندن دوره ی دو ساله ی دانشسرای مقدماتی پسران (خرداد ۱۳۲۴)، در آذر ۱۳۲۵ به استخدام اداره ی فرهنگ کاشان در آمد. در

 

شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دوره ی

 

دبیرستان خود را دریافت نمود. سپس به تهران آمد و در دانشکده ی

 

هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و هم زمان به استخدام

 

شرکت نفت در تهران در آمد که پس از هشت ماه کار استعفا کرد.

 

سپهری در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعه ی شعر نیمایی خود را به نام

 

«مرگ رنگ» انتشار داد. در سال ۱۳۳۲ از دانشکده هنرهای زیبا فارغ

 

التحصیل شد و به دریافت نشان درجه ی اول علمی نیز نایل آمد. در

 

همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود و نیز دومین

 

مجموعه ی اشعار خود را با عنوان «زندگی خواب ها» منتشر کرد. آنگاه

 

به تأسیس کارگاه نقاشی همت گماشت. در آذر ۱۳۳۳ در اداره ی کل

 

هنرهای زیبا (فرهنگ و هنر) در قسمت موزه ها شروع به کار کرد و در

 

ضمن در هنرستان های هنرهای زیبا نیز به تدریس می پرداخت. در مهر ۱۳۳۴

ترجمه ی اشعار ژاپنی از وی در مجله ی «سخن» به چاپ رسید. در

 

مرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و

 

لندن رفت. ضمناً در مدرسه ی هنرهای زیبای پاریس در رشته ی

 

لیتوگرافی نام نویسی نمود. وی همچنین کارهای هنری خود را در

 

نمایشگاه ها به معرض نمایش گذاشت. حضور در نمایشگاه های

 

نقاشی همچنان تا پایان عمر وی ادامه داشت. وی سفرهای دیگری به

 

کشورهای جهان نمود.

 

شعر سهراب

شعر سهراب سپهری رنگارنگ است و خواننده را به افقهای تازه می

 

 

کشاند. آثار وی پُر است از صور خیال و تعبیرات بدیع، که با وجودِ زیبایی

 

 

ظاهری و تصویرهای بدیع و رنگارنگ، در مجموع از جریان های زمان به

 

 

 

دور است. در اشعار او نقد و پیام اجتماعی کم رنگ است، و در آن

 

پراکندگی و ناهماهنگی تصاویر به چشم می خورد. اما سهراب در

 

 

اشعارش به طور کلی و در بعدی وسیع نگران انسان و سرنوشت اوست.

 

سپهری روح شاعرانه و لطیفی داشت که برای هر چیز معنی و مفهومی

 

خاص قائل بود. تخیل وی در همه ی اشیاء باریک می شد و از آنها

 

تصاویری زنده و حساس می ساخت، بدین علت است که اندیشه ها و

 

تجربه های فکری و عاطفی او به حالتی دلپذیر درآمده است. سهراب

 

سپهری دارای سبک ویژه ای است که می توان او را بنیانگذار این شیوه

 

دانست. در واقع می توان گفت قابل توجه ترین اتفاق در عرصه ی شعر

 

نو در سال 1332، چرخش سهراب سپهری از زبان نیمایی به زبان

 

هوشنگ ایرانی است. اهمیت این اتفاق از آن جهت بود که در آن سالها،

 

متأثرین از نیما فراوان بودند، ولی کسی به زبان هوشنگ ایرانی و زیبایی

 

شناسی او وقوف نداشت.

 

سپهری، تنها شاعر متأثر از درک هوشنگ ایرانی بود که زبان او را تا حد

 

چشمگیری تکامل بخشید و اگر این نبود یکی از ظریفترین و پر ظرفیت

 

ترین دستاوردهای شعر نو، نیمه کاره و ناقص می ماند. شعر سپهری

دارای تصویرهای شاعرانه و مضامین و مفاهیم عرفانی و فلسفی و

 

غنائی است. سهراب شاعری بود، غوطه ور در دنیای شعر و هنر خویش

 

که به همه چیز رنگ شعر می داد. همه ی اشیاء برای او معنویت

 

داشتند، در ژرفای هر چیز مادی فرو می رفت و به آن حیات معنوی می

 

بخشد. گویی برای او تمام ذرات عالم دارای روح و عاطفه و احساس

 

بودند. زبان سپهری نیز زبانی لطیف و ویژه ی خود اوست. شعرش دارای

 

تصاویر تازه ولی مبهم است و از این رو ساده و روشن نیست. خیالات

 

ظریف و تصویرهای زیبا سراسر اشعار وی را در برگرفته است. او البته

 

همواره در راه تکامل خویش پیش رفته است و این نکته را از خلال

 

شعرهای «هشت کتاب» او می توان دریافت. در کل، سهراب سپهری در

 

شعر با زبان ساده، انسانها را به نگریستن دقیق در طبیعت و نزدیک

 

شدن و یکی شدن با آن دعوت می کند. او محیط خود و عصری را که در

 

آن می زیست نمی پسندید و در جستجوی عالمی والاتر و برتر بود.

 

 

 

 

 حالا نوبت عکسای عکس های کامران و هومن

 

 

 

 

 

 

ببخشید اگه عکسا کم بود آپ بعدی جبران میکنم

 

 

خوب چه طور بود ؟؟؟؟؟؟

 

راستی وب شعرمم آپ شد

 

منتظر نظرات گرمتون در هر دو وب هستم

 

وب شعرم

 

www.negarafshar.blogfa.com

 

تا آپ بعدی در تاریخ ۲۵ تیرماه

 

خدا یار و نگهدارتون

 

 

سلام

 

میدونم قرار بود وب حذف شه اما به خاطر انرژی هایی که بهم دادین و این که راهنمایی ام کردین و درخواست شما تصمیم گرفتم وبو حذف نکنم و از هومن عزیز متشکرم که این مثالو برام زد. مامانمم گفن حذفش نکنم ولی..........(اصلا مامانم تاحالا این وبو ندیده)

خوب اگه یادتون باشه قرار بود سری دوم مصاحبه باشه ولی سری دوم مصاحبه میره برای دو با سه آپ دیگه

همه میدونیم که کامران در شعر دوستت دارم خیلی زیاد میگه

سهراب سپهری شاملو حافظ و سعدی میخونم

حالا منم تصمیم گرفتم بیوگرافی سهراب سپهری شاملو حافظ و سعدی را در وب بذارم که به ترتیب در آپ های بعدی قرار میگیره

بعضی ها گفتن چرا قالب عوض شده

چند وقت پیش داشتم با وب ور میرفتم که یه دفعه قالب عوض شد به زودی قالب اولیه را میذارم

 

خوب توی این آپ میخوام سه تا از ضایع کاری های مدرسمو در یه روز براتون بگم

من توی یه مدرسه چادری درس میخونم که خیلی مومنن دیگه چه برسه خواننده و.......این چیزا ولی خیلی از بچه مثل خودم فقط تو مدرسه چادر می پوشیم

 

تو کلاسیم یه حدود8 نفر هستیم که کامران و هومنی دو آتیشه ایم یه بار

 سره کلاس فیزیک معلممون داشت یه فرمولیو درس میداد که گفت این را با نماد کا (به انگلیسی) نشان میدیم منم که اصلا حواسم نبود یه دفعه

 با صدای بلند گفتم پس اچ ش  کو یه دفعه حدود 20 تا از بچه برگشتن

 

 عقب و منو نگاه کردن منم که هنوز دوهزاریم نیوفتاده بود طوری که

 منتظر جوابم به دبیرمون نگا کردم و دبیرمونم که انگار دوهزاریش

 از من کج تر بود گفت: اچ مالی فرموله...................اینه

 که یه دفعه کلاس رفت رو خنده و خانممون شده بود عین لبو

هنوزم ماجرا را نفهمیده بود آخه اونا از کجا میدونن کامران و هومن

 کین خیلی عصبانی شد ولی خوشبختانه در حین خنده بچه ها زنگ خورد  .

با اون گروه 8 نفرمون گرد هم نشسته بوریم و قیافه خانمو توصیف می

 کردیم که یه دفعه دیدیم اسم ما 8نفر که نفر اولشونم من بودم 2مرتبه

پیج شد دفتر همه خشکمون زده بود که اسمامون دفعه سومم گفته شد

 خلاصه تند از پله ها پایین رفتیم و رفتیم تو دفتر و معاونمون گفت این

 چه وعضشه کلاسو به مسخره گرفتی مخصوصن تو.........(فامیلیمو

گفت) کلی نصحیت و اخراج و این چیزا گفت که بالاخره اجازه داد بریم

 سره کلاس

وقتی وارد شدیم معلم ادبیات وارد کلاس شده بود منم همین جور داشتم

 باخودم حرف میزد که معلممون گفت نگار بیا اشا پروین اعتصامیتو

 

بخون  منم که اشا ننوشتم بودم میخکوب شدم سر جام دفترو برداشتم و

 رفتم پا تابلو و از روی صفحه  سفید شروع کردم به خواند ن که یه

دفعه رفتم در حال رویای یکی از داستان های وبلاگ نویس های

کامران وهومن

و هی گفتم کامران...

هومن.........

.کامران.

...........هومن

.........

کتی...........

حالا من که در عالم رویا بودم بعد هم  که داستان تموم شد معلم گفت

 عالی بود منم نفهمیدم داستان اصلا گوش کرده بود یا نه چون گفت

  داستان زندگی پروینو خوب گفتی ولی چون ننووشته بودی برات

18 میذارم و من تازه فهمیدم تمام این مدت معلم مثل بختک بالای سرم

وایستاده بوده که دوباره بچه ها زدتن زیره خنده به خاطر داستان و

معلممونم نفهمید یچه ها برای چی میخندن  زنگ خونه خورد وبچه رفتن

 نماز ماهم چند نفری شدیم همون8نفر نشستیم حرفزدن ناسزا گفت به

معلم فیزیکو معاونمون و خندیدن به معلم ادبیات که سروکله

مدیرمون پیداشد و گفت چرا نمیرن نماز منم عکس کامرن وهومن و

نانسی دستم بود سریع قایم کرده تو جیبم گفت چی دستتبود بده ببینم  منم

گفتم یا شانس یا اقبال و یکی ازعکسار در آوردم  خوشبختانه عکس نانسی بود گفت اه چقدر زشته

 چه معنی داره اینارا بیارین مدرسه کلی حرف زد و منم گفتم مگه شما

اینارا میشناسین قیافش خنده دا بود اخر هم به هزار زحمت رفتیم تو

 نماز خونه و یه نمازی به زور خونیدم

 

چه طور بود راستی وب شعرمم آپ شد برین ببینین راستی تو وب شع

 

ر حرفی ازکامران وهومن نزنید چون این وبدست خیلی هاست

 

www.negarafshar.blogfa.com

  منتظر نظراتونم

آپ آخر

آپ خداحافظی

 

این وبلاگ 4شنبه 19 تیرماه حذف میشود.

نمیدانم از کجا شروع کنم و از چه بنویسم

 

گاهی رابطه کامران و شقایق اینقدر اوج میگیره که به مرز ازدواج میرسه و گاهی اینقدر سقوط میکنه که به مرز طلاق و جدایی میرسه در رابطه با هومن و دوستاش هم همین طور

وقتی دیدم بعضی وبلاگ نویس ها عکس های هومن و بنفشه را پخش کردن نه به خاطر این که هومن بنفشه را بغل کرده بلکه به خاطر  این کار اشتباه وبلاگ نویس ها تصمیم گرفتم  این وبلاگ را حذف کنم و  بی خیال سری دوم مصاحبه شدم

فکرنکنین که دیگه طرفدار کامران و هومن نیستم چرا هستم طرفدار سر سخت هم هستم ولی میترسم از روزی که اشتباهی یکی از این عکسا را در وبم بذارم البته من هیچ یک از اسن عکسا را در کامپیوترم ندارم

نمیدونم چرا بعضی از فن ها به جای فن بودن کامران و هومن را نیمه گمشده خودشون میدونن باید با عرض معذرت بگم حالم از این آدما بهم میخوره

 

اما اینجا عزتون میخوام این عکسا را پخش نکنین مگه اونا دل ندارنخوبه چند سال دیگه عکس خودتون و نامزدتون این جوری پخش بشه البته ممکنه چون شما آدم معروفی نباشین زیاد مهم نباشه و این را بدونین پشت سر آدمای موفق همیشه حرف زیاده بالاخره اونا بزرگ شدن الا هومن از داداش من بزرگتره خوب هردوشون باید ازدواج کنن نمیدونم چرا بعضی ها میخوان برای رابطه کامران با...... یا هومن با........ دلیل پیداکنن راستی چند وقت پیش شنیدم علیرضا گفت که منصور داره ازدواج میکنه و فیلم از عروسیش تهیه می کنن اگه کامران و هومن هم ازدواج کنن رسانه ها اعلا م میکنن اصلا به من و شما چه ؟

 

من کامران و هومنی بودم و هوستم نه عاشق چرا عاشق هستم عاشق صداشون نه عشق نیمه گمشدم

نمیدونم دارم چیگار میکنم ولی مطمینم کار درستی میکنم

7ماه که این وب را رو ÷ا نگه داشتم خیلی دوست داشتم تولد کامران و هومن را توش جشنبگیرم و روز والنتین ابن وب را بهشون هدیه کنم ولی نشد

 

فن های کامران فکرنککنی چون این اتفاق برای هومن افتاده این وب داره خذف میه اگه این وب وقتی عکسای کامران و شقایق پخش شد درست شده بود اون موقع حدف میشد

 

من چون شعر میگم یه وب در حال درست شدن که اشعارم را توش قرار بده انشا الله همین 5 شنبه افتتاح میشه دوست دارم به این وب بیاین آپ کردین خبرم کنین و رابطمون مثل الا باشه

به زودی آهنگسازی شعرام را شروع میکنم و برای دانلود میذازم راستی اسم اصلی من نگار

اینم وبم

www.negarafshar.blogfa.com  

به امید دیدار شما در کنسرت ها ی کامران هومن